میز 24
تمام صفحات تقویمم
پر شده از روزهای
دور از تو
بیا دیگر
میخواهم
شکرانه بدهم
به لحظه هایم
بودنت را
با
اشک شوق
تمام صفحات تقویمم
پر شده از روزهای
دور از تو
بیا دیگر
میخواهم
شکرانه بدهم
به لحظه هایم
بودنت را
با
اشک شوق
دیر زمانیست
در برزخ نگاهت مانده ام
وچیزی به نام بغض
راه نفسهایم را بسته است
با این انگیزه
که بدانم
بهشتی ام
یا
جهنمی
!!آهای عشقم!!
بردار وببر همه چیز را
فقط کوله پشتی را برایم به
یادگار بذار
همان برای به دوش کشیدن
بی کسی هایم
کفایت میکند
تا به کجا
تکرار حروف برای
ادای دین دوست داشتنشان به تو
؟؟ادامه یابد؟؟
خودت بیا
یکباره هیچمان کن
من واحساسم را
یکـــــــــــــــــــجآ
عدالت عجیبیست
که من تمام احساسم را بر دوش واژه ها
بگذارم
واز آنها بخواهم تا یادت را ابدی کنند
آنوقت تو شاید عاشقانه هایم را
بخوانی
..شاید..