میز 24

تمام صفحات تقویمم

پر شده از روزهای

دور از تو

بیا دیگر

میخواهم

شکرانه بدهم

به لحظه هایم

بودنت را

با

اشک شوق

میز 23

دیر زمانیست

در برزخ نگاهت مانده ام

وچیزی به نام بغض

راه نفسهایم را بسته است

با این انگیزه

که بدانم

بهشتی ام 

یا 

جهنمی

 

میز 22

!!آهای عشقم!!

بردار وببر همه چیز را

فقط کوله پشتی را برایم به 

یادگار بذار

همان برای به دوش کشیدن

بی کسی هایم

کفایت میکند 

 

میز 21

تا به کجا

تکرار حروف برای

ادای دین دوست داشتنشان به تو

؟؟ادامه یابد؟؟

خودت بیا

یکباره هیچمان کن

من واحساسم را

یکـــــــــــــــــــجآ  

میز 20

عدالت عجیبیست

که من تمام احساسم را بر دوش واژه ها

بگذارم

واز آنها بخواهم  تا یادت را ابدی کنند

آنوقت تو شاید عاشقانه هایم را

بخوانی

..شاید..

میز 19

لبریز شده ام 

از درد 

وحتی گاهی سر ریز میشود

اشکهایم

؟؟چه کسی میداند گنجایش من چقدر است؟؟

بگویید "اویی" بیاید

تخمینش کار چشمان اوست

نه عاجزان

میز 18

چه روزهای سختی بر من میگذرد

همه جا یاد تو نقطه چین

احساس مرا تکمیل میکند

واین منم

که روایت میکنم

باران را برای دلخوشی لحظه هایم  

 و تو بی هیچ هراسی نبودنت را

به پای سرنوشت میگذاری 

و از من دور میشوی

..کاش..

بیایی