میز 113

چشمانم را که میبندم

خیس خاطره میشوند

رمز شب را یادم نیست

فقط میدانم در آغوش تو رها میشدم

و بهشت من

آنجا بود

میترسم چشمانم را ببندم

و دیگر حتی خیس نشوند

 من باشم و قیامت 

بی تو

بودن

میز 112

وضع نابسامانیست

بی قراری های دلم

یاد تورا

به دورترین نقطه ذهنم برده

میترسم 

فراموش شوی

میز 111

کنار بزن سیاه لشکر جدایی هارا

بوسه ها را صف کن

میخواهم

قیامت کنی

دوباره در دلم

میخواهم 

دوباره عاشق شوم

وجان دهم در هوای تو

فقط کمی

واقعی تر باش که خیال من باورش بشود

حضورت خیالی نیست

میز 110

سیر دلتنگی ام وجای خاطراتت 

 درد میکند

کمی در من

با من باش

بگذار خیال امن چشمانت

سهم من در رویا باشد

مرا بوسه باران کن

میخواهم

تعبیر خوابم

با تو بودن تا ابد باشد

میز 109

آهای روزگار

درست است که من

 راه های نرفته زیاد دارم

اما خودت هم میدانی

 با تو زیاد راه آمده ام

پس کاری کن

که ما در کنار هم

عاشقانه نفس بکشیم

دوری وجدایی بس است

 

احساسم درد دارد

میز 108

شورش کن

و سر از دلبستگی ها بردار

این حکومت بی تو ماندگار نیست

انقلاب کن

از حکومت تنهایی و بی تو بودن

خسته شده ام

میز 107

این روزها نا جوانمردانه

من را عذاب میدهند

..نمیشود..  

 بیایی ..حرم دستان مردانه ات را سپر بلا ها کنی

زندان بازوانت را دوست دارم

تنگ تر که میشود

 !! میدانم !!

نفس کشیدن معنایی ندارد 

باید هیچ شد 

 

 

به بهانه روز مرد

مرد من روزت مبارک