میز 53

نبض ترانه هایم

کند میزند

نکند نزدیک فال من شده ای

که از خود بیخود شده اند

خاطرات 

و جولان میدهد بغضی سنگین در گلویم

برای به

پیشواز آمدنت

میز 52

نه سبزه گره میزنم

نه در آغوش طبیعت

گم میشوم

قرار بر داشتنت باشد

خود می آیی

نه

با آرزوی من

میز 51

سکوت اینجا

گوشم را کر میکند

سرم را برمیگردانم به طرفی

که تو نیستی

و جای خالیت را

نفسی عمیق میکشم

!!عطرت از تو با وفاتر است

میز 50

لمس دستانت

سن میبندد

حجم خوشبختی هارا مقابل 

چشمانم

با من کمی عاشقانه راه برو

میخواهم

!!از این اینجا بیرونمان کنند!!

میز  49

گم شدن تو میان این همه

!!غبار ممکن نیست !!

وقتی ایستاده کنارم

چای مینوشی

؟؟چگونه بودنت را انکار کنم؟؟

میز 48

سخت شده

گذشت زمان

بی تو انگار 

فصل..فصل

این سرزمین زمستان است 

بهار من

سر نمیرسد 

 

میز 47

!!اشتباه نکن!!

سرخی گونه هایم

از شادی  نیست

سیلی محکمی از جنس نبودنت هرشب 

میهمان 

گونه های من است