میز 106

کمی

در آغوشم بگیر

عاشقانه مرا سیر بوسه کن

بگذار

بهشتم را زیباتر بدانم

من از داشتن

تو به خود میبالم

کمی از دلتنگی هایم کم کن 

به من برس 

من از رسیدن تو 

خوب میشوم

 

میز 105

نمی هراسم

از اینکه این همه دعا میکنم اما

تو نصیب باور خیالی من هم نمیشوی

میدانم

لحظه ی آخر سر میرسی

درست جایکه

خداوند نزدیک میشود

یادت باشد

خدا عاشقان را بی اندازه دوست دارد

فقط چای سبز

فنجان ها را کنار هم میگذارم

رسم دلتنگی را عمیق تر میکنند

بخار ،صورتت را محو میکند 

وزیر زیرکی عشق را سمتت روانه میکنم

من هنوز هم 

 به یاد اولین دیدار چای هارا

داغ مینوشم بلکه

مقابل حرارت چشمانت قد خم کنند 

 

برای سینــــ بانو عزیز

که چای سبز خواسته بود

 

میز 104

شیرینی غیر قابل 

مقایسه ای دارد

لمس لبهایت روی لبهایم

من

آتشین بوسه ها را از کام تو دوست دارم

فقط کمی

هیزمش را بیشتر کن  

 

میز 103

صدای پایت را با گوش جان

میشنوم

به شرطی که قول بدی

.. بیایی ..

نه من را خام وعده کنی

نه چشمهایم را لبریز

انتظار

کاش بدانی جاده ها دست از سر من برداشته اند اما من هنوز

پا به جفت کنار خط به احترامت

 قیام کرده ام 

میز 102

شانس با من سالهاست که قهر کرده 

و من هم با او

گیجم نمیدانم

آخر چرا

دلتنگی

سهم من باید باشد

ازآنهمه

؟؟ زیباییت ؟؟

میز 101

چه برکتی دارد

عشقت

هر روز یادم را

قلبم را خالی میکنم

از احساس

اما شب چشمانم خیس یاد تو میشودند

 !! گویی !!

باید باور کرد هر آنکه از دیده برود

از دل رفتنی نیست

 

تقدیم به دوست خوبم

"عسل"

میز 100

دلخوشی هایم کم نیست

همه چیز هست برای تنها نبودن 

اما

من دنبال کسی هستم برای باهم بودن

دلخوشی من

زمزمه کردن نام توست

زیر لبهایم

میترسم آن را هم از من دریغ کنی

آهسته در گوش خیالم بگو

با دل من میمانی