میز 154

رمزی شد

ادامه نوشته

میز 153

رمزی شد

ادامه نوشته

میز 152

رمزی شد

ادامه نوشته

میز 151

رمزی شد

ادامه نوشته

میز 150

راست میگفتند

وقتی بروی

دیگر برنمیگردی

هر چند که من

در هوای

امدنت هم بمیرم

باز تو

بی خیال من وعشق

من شده ای

جوریکه انگار

کسی نبود

اخرش هم نیست

میز 149

نت به نت

این تنهایی را

با ساز دلتنگی 

مدام میکنم

دوست داشتن ها را 

آکورد میگیرم

تو آسوده باش

من برای چشمانم

فال اشک گرفته ام

تو به رفتن

ادامه بده

一念起,万水千山;一念灭,沧海桑田。 

سختی زندگی به اینکه تنها باشی همه ازت

انتظار شادی داشته باشن

میز 148

تقصیر تو

..  نبود  ..

تقصیر خودم بود

زیادی بالا برده بودنت

جوریکه حتی

دست خودم هم

به تو

نمیرسید 

...دیگر...

میز 147

درد دارد

دوری

نبودن

و

نرسیدن

کمی

به من مرخصی بدهید

میخواهم

به خودم برسم

بعد از رفتنش حسابی پریشانم  

آهنگ کافه عوض شد

دعا

 

میز 146

شاید

شاید امروز بیایی 

بیایی و خزان

بی کسی هایم را

بهار کنی 

نمیدانم

ولی من انتظارت را میشکم

همانطوری که سالهاست

سبد گل در دستانم به شوق

دیدت تو 

شاداب مانده اند

پس بیا 

 

من محتاج 

دعام

میز 145

میخواهم

اینبار که به دکتر رفتم

بگویم

برایم بغض رسیده بنویسد

همراه با داد اضافه

من نیاز دارم

به تنها بودن 

واستراحت

در 

خیال تو 

لحظه های تنهایی