میز 39
دنیای عجیبی شده
تو حسرت میخوری
"وَ"
او
لذت میبرد
!!کی !!
؟؟جای ما عوض میشود؟؟
دنیای عجیبی شده
تو حسرت میخوری
"وَ"
او
لذت میبرد
!!کی !!
؟؟جای ما عوض میشود؟؟
بغض هایم خام، خام مانده اند
هرچقدر هم که بودنت را به خودم تلقین می کنم
تا مگر از خیال با من بودنت بپزند
کارساز نیست
باز هم لنگ میزند
"احساس من "
به خوردش رفته
حضورت خیالیست
در دنیایم
از تو دارم هیچ میشم به معنای واقعی
درک
من و تو
داشتم بودنت را با نبودت
مقایسه میکردم
که دیدم
بودنت
یک درد
و
نبودنت
هزارویک درد
است
حال و هوام ابریه
دوست دارم به جای
اینهمه رفتن و نرسیدن
فقط یکبار
یکبار
"بخواهی"
تا برسی
هنوزم حآلم بده
نظر کن
گاهی به من
از خرابه های بم
ویرانتـــــــــــــــــرم
یه عمل داشتم حالم بده
عمر خوشی های من
مثل عمر ماهیان قرمز
دم عید
تنگ بلور است
کوتاه
اما
پر معنا